به رسم قدیم حیاط را آب پاچیده جارو زده ام
گلدان های شمعدانی دور تا دور حوض
چند سیب سرخ غلتان در آب حوض
قالیچه ای پهن و دوپشتی زیر و رو
کنار سماور نفتی روشن زیر داربست “مو”
قناری ها سرمست و آواز خوان
پیراهن گل صورتی یقه “ب ب” بر تنم
چند یاس سفید میان بافت موهایم
سرخاب سفیداب زده
چادر نمازم را هم به رسم انتظار به دستگیره ی در آویخته ام
نیستی ببینی خانه چه رنگ و رویی گرفته
من چه خانمی شده ام
و تو… تو چقدر دیر کرده ای…
.
.
از اینکه نیستی غصه دار نشو
دارمت همیشه
جایی خلوت و دنج
لا به لای نداشته هایم!
.
ادامه مطلب