غریبه بود ، آشنا شد ، عادت شد ، عشق شد ، هستی شد
روزگار شد ، خسته شد ، بی وفا شد ، دور شد ، بی گانه شد
ولی فراموش نشد
.
.
.
.
هنوز روی خاکیم یادمان نمیکنند ، وای به روزی که خاکمان کنن
.
.
.
.
آرزوی من اینست که دو روز طولانی
درکنار تو باشم فارغ از پشیمانی
آرزوی من اینست یا شوی فراموشم
یا که مثل غم هر شب گیرمت در آغوشم
.
.
.
.
هروقت تونستی برف رو سیاه کنی
کلاغ را سفید کنی
هروقت تونستی آتش را ببوسی
تو آب نفس عمیق بکشی
هروقت تونستی اشک سنگ رو ببینی
شادیه غم را ببینی
اون موقع من تو را فراموش خواهم کرد
ادامه مطلب ...